در گوشه تالارمردی بلند قد با لباس ماهوتی سیاهرنگ و جکمه هایی براق سعی داشت تا از میان جمعیت اسکارلت را ببینید چهره ای مغرور و بی اعتنا داشت اسکارلت احساس کرد این مرد را جایی دیده است. اما از آنجا که در این جند ماه گذشته ، تنها مردی بود که به خاطر بیوه بودنش به او توجه کرده بود ، خوشحال بود. مرد به سمت او آمد اسکارلت به ناگاه یادش آمد که او را کجا دیده است( کتابخانه دوازده بلوط). رنگ از رخسارش پرید و با عجله به سمت اتاق عقبی رفت. ولی بی فایده بود گوشه دامنش پاره شد.رت باتلر خم شد و دامن او را از میخ جدا کردو گفت: اجازه می فرمایید خانم؟!!
تصویر سازی،طراحی، وب سایت شخصی منصوره صحرایی
tarrahi-koodak.ir
طراحی و نقاشی صحنه های بر گزیده از رمان معروف بر باد رفته اثر مارگارت میچل
تتص
:: برچسبها:
تصویر سازی ،طراحی ،کتاب ، نقاشی،وب سایت تصویر گری منصوره صحرایی ,
:: بازدید از این مطلب : 445
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0